آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

لغت نامه طاها جون

بابا = همه آقایون،از بابا گرفته تا ....... ماما =تمامی خانمها از مامان گرفته تا...... دٍاخت =تمامی گیاهان .گلها درختان و....  دِاخت = نقاشی کشیدن ما = ماه دَدَر= بیرون از خانه و همون ددر خودمون جیجه= تمامی حیوانات و پرندگان و جوجه اَه ه ه ه =هر کار بدی که انجام میده ایندا = اینجا /برای تغییر مکان استفاده می کنی.هر زمان بخوای بری جایی و نیاز به کمک داشته باشی به به = به به/خوشمزه/غذا نه نه =نه/نخوردن.انجام ندادن.و...... نی نی = تمامی کودکان  و نو جوانان زیر 15 سال     ...
28 مهر 1392

عید قربان

       زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم. مبارک باد عید قربان ،نماد بزرگترین جشن رهایی انسان از وسوسه های ابلیس. نازنین مادر ،طاهای من با وجود تو بود که پی به عظمت کار حضرت ابراهیم بردم.و فهمیدم چه کار سخت و دور از تصوریست ......قربانی فرزند. عاجزانه از مخلوق مهربانم تقاضا میکنم که هیچ وقت با فرزند عزیزتر از جانم و عزیزانم مرا امتحان نکند.آمین یا رب العالمین. ...
24 مهر 1392

بازی:شادی:6

بازی بخور زمانی که قند عسل شما مثل پسر من سرما خورده و نمی تونه از بینیش نفس بکشه و هیچ کاری از دستتون بر نمی یاد ،بدونید یه بازی هست که می تونه بیشرین کمک رو به پاره تنمون کنه.مامانی همیشه اول واسه سلامتیت دعا می کنم و از خدای مهربون سلامتیت رو می خوام و بعد قران و بعد بازی:::: می ریم زیر پتو وکلی خوش می گذرونیم مواد لازم:دستگاه بخور گرم+یک پتو یا ملحفه تیره + یک عدد چراغ قوه (در صورت امکان دو عدد) +چند عدد اسباب بازی  مورد علاقه کودک +حوله واسه خشک کردن+مامان و نی نی +عصاره اکالیپتوس نحوه بازی: دستگاه بخور رو روشن کرده و به نی نی مون می گیم می خوایم بریم تو تونل  تاریک ومیریم زیر پتو چراغ قوه رو د...
19 مهر 1392

بازی:شادی:5

طاهای من الان که دارم می نویسم ،شما خیلی آروم اما با دهان باز بخاطر سرمایی که داری تو تختت خوابیدی.ووقتی از دهانت نفس می کشی خیلی واست ناراحت می شم و هر وقت بیمار می شی به یاد مادرای بچه های بیماری می یوفتم که می دونن ده روز دیگه هم بجه هاشون همینطوری باقی می مونن و با بیماریهای لاعلاجشون کنار می یان.البته به خواست خدا.و هر بار که بیمار می شی پیش خودم می گم ،خدایا بزرگترین نعمتی که به ما دادی سلامتیه که هر چیزی رو درگیر خودش می کنه . خدایا ،مهربان من ،معبود من،خالق زیباییها ،یکتای من تو بی نظیری.تو همتا نداری:حدای من شکرت شکرت شکرت.  و اما  بازی ما :::مواد لازم: چند عدد ستاره های کوچک تزیینی و یا هر چیزی که واسه دلبنت...
19 مهر 1392

روز کودک

                      نارنین مادر،شیرین پدر،عشق زندگیمون روزت مبارک. یادش بخیر وقتی کودک بودیم تمام دلخوشیمون در طول سال به تلویزیون های کوچولو تو خونمون بودتایک روز کامل کارتون نشون بده و منتظر می موندیم تا مامان جون کادومون رو بدن.چقدر خوش می گذشت.....یادش بخیر هزار ماشاالله ....قربون پسر خوش تیپم بشم من. در حال آماده شدن به مقصد دکترتون بودیم که با شنیدن صدای اذان دست به دعا بردی بالا و مثل همیشه با تمام وجودم بهت افتخار کردم و گفتم::خدایا شکررررررررررررررررررت  این تاب هدیه بابایی به شماست...
17 مهر 1392

بازی:شادی:3

بعداز ماسه بازی حموم واجب می شه.وقبل از حموم یه کمی هم نقاشی می کشیم و طبق معمول تمام نقاشیهامون با دِااااااااااااااااخت (درخت)شروع وبادااااااخت نیز به پایان می رسه. نقاشی انگشتی مواد لازم=رنگ انگشتی +دیوار قابل شستشو +نی نی ناز + مامان با استفاده از کف پا و دست شما ،جان شیرین مامان برزیبایی اثر افزودیم.   مامان فدای پیکاسوم می شم که اینقدر زیبا با انگشتات نقاشی می کشی.امشب با بابایی رفتی حموم و حسابی با هم بازی کردید مثل همیشه.قربون هر دو تا تون. ...
7 مهر 1392

بازی:شادی:4

بطری حبوبات لوازم مورد نیاز=چند عدد بطری خالی آب + حبوبات مختلف +یک عددجیگر طلا +مامان  با تکون این بطریها صدا تولید می کنیم و آهنگی زیبا و دلخراش می سازیم ولذت می بریم از این همه سر و صدا. هر بطری یک صدا تولید می کنه و این بازی یک تمرین خیلی خوب تقویت حس شنوایی است. آقا طاهای مامانی همه بطری ها رو ریختی پایین و کلی خوشحال از اینکه به قول  گفتنی حال مامان رو گرفتی.آخ خ خ که میمیرم واسه این خندههات، ...
7 مهر 1392

بالا رفتن

می تونم بفهمم چقدر دلت می خواد یه روزی راه بیوفتی و مثل ما بزرگترها راه بری و هر چیزی رو دور از دستات قرار می دیم به راحتی ور داری و روی هر چیزی که باعث می شه قدت بلندتر بشه بری و از اون بالاها نگامون کنی .از همین حالا معلومه چه در انتظار این مادر فلک زدست .مطمینم که بچه ها رو دست فرشته های خدا حرکت می کنن و خیالم راحته از خدایی که عاشق بچه هاست و همیشه مراقبشونه.خدای خوبیها طاهام و تمام بچه ها رو به تو می سپارم. صندلیت رو کشیدی سمت تخت و از مامان خواستی هواتو داشته باشم تا بری روش.منم از دنیا بی خبر صندلی رو نگه داشتم تا بری روش بشینی.....نه بابا.مقصد جای دیگه ای بود. اقا می خواستید تشریف ببردید بالای تختتتون. ...
7 مهر 1392

بازی:شادی:1

سلام مهربون مادر،مامان برگشتم با یه پست جدید با موضوع بازی.سعیم بر اینه که تمام بازیهامون در درجه اول واست جذاب باشن وشادی آفرین و در درجه دوم،هدفمند.بازی  می کنیم و از کنار هم بودن لذت میبریم و از این فرصتی که خدا از برکت وجود شما به ما داده نهایت استفاده رو می کنیم،چون تا چشم بر هم بزنیم این دقایق طلایی کودکی میگذرن.پس بییاین با هم بازی کنیم....شادی کنیم.... و اما بازی اول ما: بولینگ لوازم مورد نیاز =چند عدد بطری خالی نوشابه یا دوغ ویا دلستر تعدادی توپ و یا عروسکهای کوچک و ... یک کودک دوست داشتنی به همراه یک مادر پر انرژی روش بازی = بطری ها را طبق تصویر روی زمین وارونه قرار داده با توپهای کوچک به سمت...
7 مهر 1392